آراد و نیکرادآراد و نیکراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

همه دنیای من آراد و نیکراد

پانزده ماهگی خرداد

چشمهایتان، در خواب هم که باشید باز صدایم می کند و من صدایش را می شنوم و دلتنگ میشوم . دلتنگ در آغوش کشیدنتان. دلتنگ شنیدن صدای خنده هایتان. دلتنگ گریه هایتان و دلتنگ دستهای کوچکتان . قد می کشید و بزرگ می شوید درست مانند یک نهال زیبا و روزی درختی تنومند خواهید شد که خود، تکیه گاه کودکی های دیگری خواهد شد. دومین خرداد زندگی تان هم از راه رسید پایان بهار و شروع فصلی دیگر در این پانزده ماه چه بر سر این دل آورده اید که دیگر بدون شما بودن را تاب نمی آورد و با شما بودن تمام تمنای او شده است . چه دعایی کنمت بهتر از این گریه ات، از سر شوق خنده ات، از ته دل و خدا ، پنجره ای رو به اتاقت باشد .   پسر کوچولوهای من ...
4 خرداد 1393

چهارده ماهگی اردیبهشت

دستانتان را برگردنم بیآویزید، ای گرانبهاترین و قیمتی ترین گردنبندهای دنیا، که دستانتان امید آینده ی من است. ببالید، چرا که بالیدن شما تمام آرزوی من است. که من نفس نفس در شما بزرگ می شوم. و نفس نفس،در شما تکامل می یابم. و در هر نفسم، روزهای رفته ام را یاد آوری می کنم. اردی بهشت زیبا. ماه چهارده ماهگی شما. اردیبهشت، در اسطوره‌های ایرانی و زرتشتی٬ دومین نگهبان زمین است و برپاکننده‌ نظم در زمین و هستی است. راست است که اردی بهشت عروس ماههای سال است. ماهی عاشقتر از همه ی ماهها. زیبا تر از همه ی ماهها. بهترین ماه بهار. هوای بارانی. درختان سبز. طراوت و تازگی در هوا. بوی نم باران که عاشقی را در ق...
4 خرداد 1393

سیزده ماهگی فروردین 92

ای آغاز شده در من، ای جوانه زده در وجودم، سیراب کنید گوشهایم را از صدای خنده هایتان، گونه هایم را از لرزش نفسهایتان و چشمانم را از دیدن رویش و بالیدنتان و بگذارید عشق فصل ثابتی باشد از کتاب زندگی من و شما. سیزده ماه از کتاب زندگی تان ورق خورده . سیزده سال نیز خواهد گذشت و بسیاری از سیزده های عمرتان . سیزده ماهگی یعنی پایان یک سال از زندگی تان که در شما مصادف شد با فروردین، ماه آغاز دوباره.     در طول فروردین ماه ، یعنی سیزده ماهگی : حالا تقریبا تمام حیواناتی رو که مییبینید میشناسید. کلاغ، مورچه، گربه ،سگ و گنجشک و گاو و گوسفند. عاشق چوب شور هستید. دست دسی می کنید. با تلفن ...
4 خرداد 1393

دوازده ماهگی اسفند 91

دوازده ماه گذشته و این ماه، دوازدهمین ماه زندگی شماست. که با پایان آن به یک سالگی میرسید . دوازدهمین ماهی که همیشه با یک سالگی از یاد می رود . چقدر بزرگ شدن بچه ها در این ماهها سریع اتفاق می افتد و پیر شدن اجباری ما کند. چقدر به نوشتن در هوای شما عادت کرده ام. چقدر نوشتن از کودکی شما شادم می کند و زمان و گذر ثانیه ها را احساس نمیکنم. تمام طول روزم به نگهداری و تروخشک کردن شما می گذرد و تمامی پستهایم شب نویس شده . تمام وقتم پر شده از کودکی شما. دیگر حتی بدون شما که باشم نیز صدای گریه و خنده هایتان در گوشم زنگ می زند و ناخوداگاه صدایتان را می شنوم.  دوازده ماه از ماههای خدا را دیده اید. به اندازه دوازده ماه زمین را نظاره کرده اید. ...
4 خرداد 1393

یازده ماهگی

یازده ماه گذشته . به سرعتی باور نکردنی گذشته. وقتی خنده های آسمانی تون به گوشم می خوره دنیا برام آفتابی میشه . همه ی مادرها عاشقند میدونستید؟ میدونستید خاصلانه ترین عشق ،عشق مادر به فرزندشه؟ من تازه فهمیدم . از وقتی که خودم بچه دار شدم فهمیدم . از وقتی که به خاطر بچه ها شب بیداری برام سخت نبود . از وقتی که به خاطر بچه ها از سوسک و عنکبوت و گربه نمیترسیدم. از وقتی که شب و روزم شده دیدن روی ماهتون. از وقتی که سرما و گرما رو به خاطر شما تحمل کردم فهمیدم . از وقتی که شبهای زمستون بدون پتو می خوابیدم که هر وقت دما سرد تر شد بفهمم. از وقتی که شما گریه کردید و من هم گریه کردم . از وقتی که شما خندیدید و من هم خندیدم. از وقتی که بیماری شما شد ب...
1 خرداد 1393